كردي كرمانجي

آموزش زبان كردي كرمانجي

به آن كرد مردي كه در مه فرو رفت...

۲۱ بازديد
به ياد قوشمه نواز شب،سكوت،كوير

استاد عليخان يزداني معروف به «آبچوري»، برجسته‌ترين قوشمه‌نواز ايران روز ۲۸ ديماه سال 1389در بجنورد درگذشت. آبچوري به همراه يار ديرينه‌ي خود زنده‌ياد «حسين ببي» دايره‌نواز چيره‌دست خراسان شمالي بيش از نيم قرن به موسيقي مقامي خراسان خدمت كردند.

آبچوري در جشنواره‌هاي بسياري شركت كرد و با نواختن ماهرانه‌ي قوشمه خوش درخشيد.او سال‌ها به عنوان داور در جشنواره‌هاي مختلف نيز شركت داشت.از جمله آثار آبچوري كه براي اكثر ما آشنا است قوشمه‌نوازي در آلبوم «شب، سكوت، كوير» ساخته‌ي استاد «كيهان كلهر» است.«آبچوري»در سال 1310 در روستاي آبشور شهر بجنورد در ايل كرد ايزانلو زاده شد و از نوجواني به تقليد از برادر بزرگتر نواختن قشمه را آغاز كرد و آن قدر در نواختن اين ساز پيش رفت كه به مقام استادي رسيد.

عيسي آبچوري فرزند علي آبچوري مي‌گويد:
مرحوم پدرم از دو سال پيش از مرگ بيمار شد. بعد از انجام معاينات پزشكي و انجام آزمايش، پزشكان تشخيص دادند ايشان به بيماري هپاتيت ب مبتلا شده است.

در اين مدت با مراقبت‌هايي كه از ايشان انجام داديم تقريبآ روي پاي خودشان بودند تا اينكه در26 دي ماه حالشان بد شد به بيمارستان انتقالشان داديم اما تلاش پزشكان موثر واقع نشد و متاسفانه روز سه‌شنبه 28 دي ماه درگذشت.

چندسال بود كه از فعاليت هنري دست كشيده بودند؟
حدود ده سال بود كه ديگر نمي‌توانست در مراسم عروسي و جشن‌ها شركت كند، اما تا همين اواخر در جشنواره‌ها و همايش‌ها به عنوان داور حضور پيدا مي‌كرد.

آخرين جشنواره‌اي كه شركت كردند چه زماني بود؟
يكي، دو سال قبل.يادم مي‌آيد درگذشت زنده‌ياد حسين ببي خيلي روي روحيه‌شان تاثير گذاشته بود.هميشه مي‌گفت انگار حسين ببي نيمي از وجود من بود. گاهي اوقات در خلوت، سازش را برمي‌داشت و شروع به نواختن مي‌كرد. مي‌گفتم پدر شايد براي سلامتي شما خوب نباشد. مي‌گفت پسرجان من زنده به اين ساز هستم؛ بايد ساز بزنم! گاهي اوقات مي‌ديدم ساز كه مي‌زند گريه مي‌كند. از او مي‌پرسيدم چرا گريه مي‌كني؟ مي‌گفت ياد حسين ببي افتادم.

هوشنگ جاويد پژوهشگر و محقق موسيقي به همراه كليم‌الله توحيدي؛ پژوهشگر و محقق موسيقي اولين كساني بودند كه زنده‌ياد علي آبچوري را به جشنواره‌ي ني‌نوازان در تهران بردند و ايشان را به ايرانيان معرفي كردند. پيش از آن آبچوري را فقط اهالي خراسان مي‌شناختند.

هوشنگ جاويد درباره‌ي استاد علي آبچوري مي‌گويد: «در حقيقت استاد آبچوري ميراث خانوادگي خودش را به اجرا در مي‌آورد چون هنر، نزد خاندان آبچوري‌ها نسل به نسل از طريق نياكانشان منتقل شده بود.

از قرن‌ها پيش هنر قوشمه‌نوازي و سرنانوازي به صورت خانوادگي در بين اين‌ها به اجرا در مي‌آمده و خود استاد آبچوري هم از اين قضيه بي‌بهره نمانده بود و به خوبي راوي موسيقي شمال خراسان بود. علاوه بر اين با موسيقي رديف و دستگاه هم بر اساس علاقه‌اي كه خودش داشت آشنايي پيدا كرده بود.

آبچوري مي‌دانست موسيقي نو چه هست. به من مي‌گفت اگر بخواهيد من حاضرم در كنار «ارگ» بايستم و بنوازم تا ببينيد كداميك در جذب مخاطب موفق‌تر هستيم.

زماني كه در ايران در ابتداي انقلاب موسيقي مورد تحريم قرار گرفت، او سازش را كنار نگذاشته بود. خودش مي‌گفت در آن دوران براي اينكه آهنگ‌هايي كه مي‌نوازم از يادم نرود به كوه مي‌رفتم و در دل كوه قوشمه‌نوازي مي‌كردم.

آبچوري به موسيقي شاديانه و آئين‌هاي شاد منطقه‌ي كرمانج خيلي خوب آشنا بود. حتي با موسيقي ترك‌هاي منطقه هم آشنا بود و اين موسيقي‌ها را مي‌زد. نكته‌ي قابل توجه اين بود كه با ساز خيلي ساده‌ي قوشمه مي‌توانست موسيقي‌هاي توصيفي را به گونه‌اي بنوازد كه به‌طور كامل آنچه را كه مي‌نواخت حس مي‌كردي!

معروف‌ترين اجراي موسيقي «طرقه» در سه دهه‌ي گذشته توسط علي آبچوري صورت گرفت.در موسيقي‌هاي آئيني، مخصوصآ آيين‌هاي «سور» خيلي وارد بود.

يك موسيقي زيبايي از گذشته نزد ايشان بود كه فرصت نشد هيچ جا آن را ارائه كند؛ آن هم موسيقي مخصوص هنگام مرگ جواناني بود كه در گذشته در جنگ‌هاي قبيله‌اي از بين مي‌رفتند. استاد اين موسيقي را با قوشمه اجرا مي‌كرد. خود آيين نزديك به ۵۰ سال است از بين رفته، اما موسيقي آن نزد آقاي آبچوري باقي مانده بود و خيلي خوب مي‌توانست اجرا كند.

يكي از كارهاي خوب و آهنگ‌هايي كه مي‌توان گفت به صورت گنج پيش ايشان بود موسيقي «ساربانك» بود. زماني كه كرمانج‌ها كوچ مي‌كردند؛ چه به صورت محيطي و چه به صورت محاطي در منطقه، روي شتر كه مي‌نشستند و كاروان حركت مي‌كرد دوتارنوازان آهنگ‌هاي خاص خودشان را مي‌نواختند. كمانچه‌نوازان آهنگ‌هاي خاص خودشان و قوشمه‌نوازان هم آهنگ‌هاي خاص خودشان را داشتند. اين‌ها با آهنگي كه مي‌زدند هم شتر با سرعت بيشتري حركت مي‌كرد، هم كاروان شاد مي‌شد و هم كسي كه احياناً از كاروان جدا مي‌افتاد با شنيدن صداي قوشمه، مسير حركت كاروان را پيدا مي‌كرد و به آنها ملحق مي‌شد. اين آهنگ نزد استاد آبچوري بود و به بهترين شكل ممكن آن را مي‌نواخت.

استاد آبچوري يك سري امكاناتي فراهم كرده بود و تعدادي از جوانان منطقه دور او جمع مي‌شدند تا از او قوشمه‌نوازي ياد بگيرند.من از او پرسيدم آيا شاگرد خوبي تربيت كرده‌اي كه بتواند جانشين خودت باشد؟ پاسخ داد فقط يك نفر آن هم آقاي «فرهاد باغچقي».

آقاي باغچقي سال گذشته در جشنواره‌ي موسيقي فجر در بخش رقابتي، مقام اول موسيقي كشور را در تكنوازي به دست آورد.

عليخان آبچوري را تا سال ۱۳۷۰ فقط در منطقه‌ي خراسان مي‌شناختند. كسي در ديگر مناطق ايران به آن شكل ايشان را نمي‌شناخت. من به كمك آقاي كليم‌الله توحدي، ايشان را از خراسان شمالي به تهران آورديم و در جشنواره ني‌نوازان كه از سوي مركز موسيقي حوزه‌ي هنري سازمان تبليغات اسلامي تدارك ديده شد براي اولين بار هنر خودش را به نمايش گذاشت كه مورد تحسين همه واقع شد.

از همان‌جا حركت موفقيت‌آميز و جديد خودش را شروع كرد و به اندازه‌اي موفق شد كه در كاست معروف «شب، سكوت، كوير»، آقاي كيهان كلهر آهنگساز برجسته‌ي موسيقي رديف و دستگاهي از ايشان استفاده برد. در آن اثر ساز ايشان را خيلي خوب و زلال مي‌شنويم و از آن مي‌شود بهره‌ها برد. متاسفانه به آن شكلي كه بايد و شايد اثر ثبت شده به صورت صوتي از ايشان باقي نماند و هر آنچه نزد ايشان بود با مرگشان به زير خاك رفت!

"شب ، سكوت ، كوير" يكي از برجسته ترين آثار در زمينه ي موسيقي سنتي ايراني است كه قطعات آن برگرفته از موسيقي محلي شمال خراسان يعني همان موسيقي كُرمانجي است .

اگر بخواهيم مقايسه اي در زمينه ي رابطه ي شعر و موسيقي داشته باشيم ، تفاوت بارزي كه بين موسيقي شمال خراسان و موسيقي ديگر نواحي ايران وجود دارد اين است كه موسيقي اين خطه ( شمال خراسان ) بيشتر منطبق بر غزل و مثنوي است در حالي كه موسيقي محلي ديگر نواحي ايران رابطه ي نزديكي با دوبيتي دارد .

هرچند كه در اين آلبوم از دو بيتي هاي باباطاهر استفاده شده ولي به گونه اي خوانده شده كه شبيه غزل است . به طور كلي موسيقي شمال خراسان حول دو نغمه به نام هاي "هَراي" و "لو" خوانده مي شود . اين آلبوم در مقام لو خوانده شده . لو يا همان دشتي ، از اصيلترين و باستاني ترين نغمات ايراني است .

از جمله مقام هاي محلي كه در آلبوم "شب ، سكوت ، كوير" به كار رفته عبارتند از :
شَرَنگ ( چهارمضراب سازها ) ، تُرغِه ( چهارمضراب سه تار ) ، دُرنا يا شوان ( قُشمِه ي خراساني استاد آبچوري ) و بارون ( تصنيفي براساس آواي محلي شمال خراسان ) .

در افسانه هاي خراسان تُرغِه نام پرنده ايست كه هواي وصال خورشيد را در سر دارد و براي آن بايد هزار نام خدا را بر زبان بگويد و رو به مقصد حركت كند تا نسوزد . پرنده ذكرگويان رهسپار خورشيد مي شود اما در نزديكي آن ، نام آخر را فراموش مي كند و در دل محبوب فنا مي شود .

گفتگو با استاد آبچوري
هيچ استادي ند اشته ام

استاد شما چند سال است كه قوشمه مي‌زنيد؟
من از ده، دوازده سالگي دنبال اين ساز رفتم.

استاد شما چه كسي بود؟
يك برادر داشتم كه آن‌زمان قوشمه مي‌زد، من هم قوشمه درست كردم و زدم، به غير از اين هم هيچ استادي نداشتم، چون علاقه داشتم و استعدادش را هم داشتم، خودم همين‌طور ياد گرفتم.

لطفآ در باره‌ي خصوصيات قوشمه توضيح بدهيد و اين‌كه از چه ساخته شده؟
قوشمه از دو قطعه استخوان «قوش» تشكيل شده، شكاربان‌ها شكار مي‌كنند من از آن‌ها مي‌خرم و خودم درست مي‌كنم در آن‌ها سوراخ تعبيه مي‌كنم و سرتكه‌هاش را خودم درست مي‌كنم، همه كارش را خودم مي‌كنم.

استخوان كدام قسمت بدن قوش است؟
استخوان بال، بال پرنده از طرفي كه به سينه وصل است از دو قسمت تشكيل شده، يكي از آن‌ها باريك است كه آن به درد قوشمه ساختن نمي‌خورد، در استخواني كه ضخيم‌تر است سوراخ تعبيه مي‌كنم.

قوشمه چند سوراخ دارد؟
هفت‌تا.

يعني دو ني هر كدام هفت‌تا؟
بله.

با چه وسيله‌اي اين دو ني به هم چسبانده مي‌شود؟
با سيم مي‌بنديم، يك نوع چسب هم هست كه از آن هم استفاده مي‌كنيم تا كنار هم قرار بگيرند و از هم جدا نشوند.

نواختن اين ساز خيلي دشوار است؟
خيلي سخت است، در اين ساز بايد نفس‌گردان كني تا نفس قطع نشود، وقتي مي‌خواهي در آن بدمي بايد از بيني نفس بكشي و بدهي به دهان.

آيا در آن منطقه قوشمه‌نواز ديگري هست كه خيلي خوب بنوازند؟
يكي از شاگردان من هست كه خوب مي‌نوازد به نام «فرهادباغچقي».

شما زماني‌كه همنوازي داريد با نوازندگاني كه نت كار مي‌كنند مشكل نداريد؟
نه، اصلآ اين قوشمه نت نمي‌خواهد.

معمولآ نوازنده‌ها گاهي براي دل خودشان با سازشان خلوت مي‌كنند و ساز مي‌زنند، قوشمه با اين صداي بلند آيا مي‌تواند جوابگوي شما در چنين لحظاتي باشد؟
بله.

چطور مي‌توانيد خلوت كنيد با اين سازي كه اين‌جور فرياد مي‌زند؟
آن‌جور خلوت نمي‌شود، قوشمه صداش خيلي بلند است. يك زماني به تهران مي‌آمديم براي اجراي برنامه، آقاي مُبشّري رئيس اداره هنرهاي زيبا مي‌گفت: آبچوري يك خرده صداش را كم كن سالن را گذاشتي روي سرت چه خبرته؟

مي‌گفتم آقاي مُبشّري اين دايره و دوتار نيست كه بشود يواش بزني، اين را تا قدرت داري بايد باد كني، با قوشمه نمي‌شود يواش زد.

شنيده‌ام كه شما در جشنواره‌هايي به عنوان داور حضور داشته‌ايد، كدام جشنواره‌ها بوده؟
من زياد به جشنواره‌ها رفتم شايد پنجاه، شصت سال است كه در جشنواره‌هاي مختلف حضور دارم.

به عنوان داور در كدام جشنواره‌ها بوديد؟
براي داوري هم رفته‌ام مثلآ به قوچان، شيروان، مشهد، تهران.

از ديدگاه شما يك قوشمه نواز خوب بايد چه خصوصياتي داشته باشد كه انتخاب شود؟
خيلي‌ها آهنگ را مي‌نوازند اما اول و آخر آهنگ را نمي‌تواند خوب جمع و جور كند و ناقص مي‌زنند.

در مورد دوستي‌تان با زنده ياد «حسين بَه‌بي» بگوييد، كجا با او آشنا شديد؟
در بجنورد. ما بيش از پنجاه سال با هم بوديم، به عروسي‌ها مي‌رفتيم به جشنواره‌ها مي‌رفتيم، هميشه با هم بوديم.

دليل پايداري اين رفاقت چه بود؟
چون خيلي با هم خوب بوديم، هرجا كه مي‌رفتيم برادر هم مثل ما نبود، ما از دو برادر هم به هم نزديكتر بوديم.

روي حرف هم حرف نمي‌زديم هرچه او مي‌گفت من مي‌گفتم چشم، هرچه من مي‌گفتم او مي‌گفت چشم، از حرف هم اصلآ دلگير نمي‌شديم.

بايد اعتراف كنم زماني كه از او خواستم خاطره براي‌مان تعريف كند حزني كه در صدايش بود و پاسخي كه داد خجلت زده‌ام كرد، او چه دارد بگويد با رنجي كه مي‌كشد؟
خاطره؟ چه بگويم؟ الآن از كار افتاده شدم، قرار بود براي بيمه ده‌سال هرماه پول بيمه را واريز كنيم، ده سال را كردند دوازده سال، دوازده سال را كردند پانزده سال، سيزده سال است كه پول براي بيمه واريز مي‌كنم.

چند سال است كه ديگر نمي‌توانم كار كنم به‌خاطر كهولت سن ديگر نمي‌توانم به مراسم بروم و از اين جهت درآمدي هم ندارم چون زير پوشش اداره ارشاد هستم جشنواره‌ها را بايد حتمآ بروم.

شركت در جشنواره‌ها هيچ نفع مالي براي شما ندارد؟
نه.

اگر پيغامي، حرفي داريد خطاب به مسئولين بفرماييد.
ما فقط سلامتي مسئولين را مي‌خواهيم.

خودتان چه خواسته‌اي داريد؟
خودمان را... مثلآ به ما كمك كنند آقا.




گوش كنيد به "بارون " با تكنوازي قُشمِه ي شادروان استاد علي آبچوري ( آبشوري ) و آواز استاد محمدرضا شجريان

گوش كنيد به "رقص " با قُشمه نوازي شادروان استاد علي آبچوري ( آبشوري ) و دَپ ( دايره ) نوازي شادروان استاد حسين بَبي


تاريخچه قوم كرمانج

۱۷ بازديد
چنانكه اغلب دانشمندان و پژوهشگران تاريخ ملل مي دانند و به آن اذعان دارند ، " كردها " از جمله اقوام هند و اروپايي اند كه از هزاره هاي قبل از ميلاد مسيح در مناطق وسيعي از خاور ميانه و بويژه كوهستانهاي مرتفع بين النهرين استقرار يافته اند  ....
 سفالينه هاي به دست آمده حاكي از اين است كه اين قوم دست كم از 7 هزار سال پيش داراي تمدني در خور توجه بوده چنانكه بعضي اقوام مجاور را به طمع دست اندازي و انتفاع از ماحصل تمدن آنان انداخته است . امروزه كردها را در چند شاخه مهم دسته بندي مي كنند . در اين تقصيم بندي كه از نظر تفاوت لهجه صورت گرفته اين شاخه ها عبارتند از : 1- كرمانج ها 2- سوران ها 3- لرها 4-زازاها 5- هورامان ها چنانكه مي بينيد "كرمانج" يكي از اين شُعب و در واقع مهمترين زير مجموعه نژاد و زبان كردي است . "كرمانج" كه به " كرد شمال " نيز معروف است كم و بيش حدود 70% تمام كردهاي جهان را كه امروزه در بيش از 30 كشور جهان پراكنده اند شامل مي شود . با اين حال مهمترين سكونتگاههاي كرمانج ها عبارتند از : سراسر جنوب و بخش هايي از شرق و مناطق مركزي تركيه يا اصطلاحا "كردستان شمالي " ، شمال شرقي سوريه يا اصطلاحا جنوب كوچك" ، شمال عراق يا به اصطلاح "جنوب بزرگ" و بسياري از كشورهاي آسياي ميانه و اروپا كه بعضا جوامع چند صد هزار نفري كرمانج ها را در خود جا داده اند . اما يكي از مهمترين نقاط كرمانج نشين كه به شواهد آمار حدود دو ميليون نفر از اين قوم در آن زندگي و متأسفانه به دليل جدا بودن از ديگر نقاط تجمع كُردها كمتر مورد توجه بوده "شمال خراسان " و شمال شرقي ايران است . ما در اين فرصت به منظور جبران گوشه اي از اين بي توجهي قصد تأمل و توقف در اين بخش از موطن كرمانج ها و طرح و معرفي ويژگيهاي فرهنگي و اجتماعي آن را داريم : به لحاظ زباني همانند ويژگي هاي فيزيكي و رفتاري ، كردها در تمام شاخه ها شباهت بسيار دارند اما عمده تفاوت لهجه هاي آنان اين است كه به ترتيب از نقاط جنوبي به سمت شمال زبان كردي به طرف ساده تر شدن و خلاصه گويي پيش مي رود . كرمانج هاي خراسان نيز به تبع اين تغيير با زباني ساده تر و اختصار گراتر سخن مي گويند و گر چه متأثر از زبان فارسي و عربي دخل و تصرفاتي در آن بعمل آمده ، اما صد البته - براي كرمانج هاي ديگر نقاط جهان براحتي قابل فهم و مكالمه است . كرمانج هاي خراسان به لحاظ مذهبي ، تماما شيعه مذهبند و گويا يكي از عمده دلايل كوچ اين قوم به خراسان شمالي نيز قرابت مذهبي با ديگر ايرانيان است . مهمترين نقاط اسكان كرمانج ها در خراسان عبارتند از شهرهاي : قوچان ، بجنورد ، اسفراين ، شيروان ، مشهد ، چناران ، درگز ، كلات ، آشخانه ، مانه و سملقان ، فاروج ، باجگيران ، و .... اما در مجموع حضور كرمانج ها در روستاها نمود بيشتري دارد تا در شهرها چرا كه اغلب آنان به مشاغلي همچون دامداري و كشاورزي مشغولند و بالطبع ناگزير از زندگي كوچ نشيني و روستانشيني اند . مهمترين ييلاقات عشاير اين قوم شامل رشته كوههاي گُليل ، هزار مسجد ، آلاداغ و شاهجهان است . كرمانج هاي خراسان مردمي گشاده رو و گشاده دست و معروف به راستي و درستي اند . در طي سالهاي حضور خود در خراسان ، به نشانه حماسه آفريني و سربلندي هميشه ، بارها و بارها در مقابل هجوم اقوام آسياي ميانه بويژه تركمانان صف آرايي كرده اند و براي حراست از يار و ديار و دين و سرزمين خويش جان بر كف نهاده اند . امثال سردار اوض ، ججوخان و گل محمد معروف به "خان كلميشي" از جمله سرداران و جنگاوراني هستند كه در نبرد با دشمنان داخلي و خارجي خويش ، تا سر حد مرگ ايستاده اند و اكنون پس از سالها ، در ميان اشعار ترانه ها و خاطرات مردم نام خود را جاودانه كرده اند . كرمانج هاي خراسان مردمي صاحب ذوق و شاعر مسلك اند ، چنانكه كمتر كسي از ايشان را مي توان سراغ كرد كه دستي در شعر و شاعري و آواز نداشته باشند . هزاران قطعه شعر در قالب هاي "لو "و "سه خشتي " در ميان كرمانجها زمزمه مي شود كه هيچكدام سراينده مشخصي ندارند و اين خود از شكل دادن روح جمعي اين قوم به اين اشعار حكايت مي كند . با اين وجود ، در ميان كرمانج هاي خراسان يك نام بزرگ و احترام انگيز به گوش مي رسد كه وقتي از شعر و آواز حرف مي زنيم ناگزير بايد كنارش توقف كنيم و به احترام او كلاه از سر برداريم : جعفر قلي زنگلي : جعفر قلي را هر كرمانجي در خراسان مي شناسد . شايد در ميان اقوام و ملل به كمتر شاعري مي توان برخورد كه در اين سطح و عمق به ذهن و زبان مردم راه يافته باشد . امروزه ، ديوان جعفر قلي كه به همت كليم الله توحدي - محقق و نويسنده كرد - گردآوري و منتشر شده است در اغلب خانه هاي كرمانج زبانها يافت مي شود . زندگي او كه مشهور است در جواني او را عشقي شور انگيز به بيابانها و كوهستانها كشاند سرشار از رمز و راز و ابهام است . در واقع مي توان گفت گر چه بيش از يك و نيم قرن از پايان حيات او نمي گذرد ولي كم و كيف زندگي جعفر قلي همانند معشو قه اش "ملواري " با تلفيقي از قصه پردازي و واقعيت در غبار حدس و گمان فرو رفته است .  

دانلود دستور زبان كرمانجي

۱۷ بازديد

دستور زبان كرمانجي




زبان كردي پيش از اسلام

۱۷ بازديد
هنگامي كه از زبان كردي سخن به ميان مي‌آيد، مقصود زباني است كه كردهاهم اينك با آن سخن مي‌گويند....
 برخي از زبان شناسان و شرق شناسان فرنگي كه با زبان كردي مانوس بوده‌اند، بيشتر اين اطلاعات را به شكلي كلي يا ويژه ارائه داده وگفته‌اند كه: اين زبان در عداد زبانهاي هندواروپايي و خانواده‌هاي هند و ايراني و در زمره ي زبانهاي ايراني است وبا زبان فارسي قرابت نزديكي دارد. اينك اين سوال پيش مي‌آيد كه پيدايش زبان كردي چگونه بوده است؟ ا‌شكار است كه زبان هر زاد و بومي زبان ساكنان آن است؛ اگر رويداد‌هاي تاريخي باعث ايجاد تغييرات نژادي نشده باشد آن زبان همان زبان ساكنان ديرين آن سرزمين است. عكس اين موضوع نيز صادق است. اينك ببينيم اين موضوع در مورد زبان كردي چگونه صدق مي كند؟. سرزميني كه آن را كردستان مي‌نامند و كردها در آن ساكنند، محل كشف باقيمانده‌ي اجساد فسيل شده‌ي انسانهاي باستاني است. اين استخوانها كه در "شانه دري" يافت شده است، داراي اهميت بسياري است؛ چرا كه، اولين بار است بقاياي انسان عصر سنگي - كه 60 هزار سال پيش از اين عراق را مسكن خويش ساخته است، يافت مي‌شود. ( ت. باقر-1973) [1] شصت هزار سال پيش از اين محدوده‌اي كه اينك كردستان ناميده مي‌شود،‌آباد و ماوا و پناهگاه مردماني بوده كه زباني هم براي سخن گفتن داشته اند؛ اما از آن جا كه سخن گفتن درباره‌ي اين زبان كار دانشمندان باستان شناس است؛ به همين جهت همراه با تابش انوار ‌آفتاب 57200 ساله بربالهاي زمان و گذر ايام خود را به پيش مي‌كشيم و به دوراني مي‌رسانيم كه، اقوام ماد خود را به ايران كنوني و غرب آسيا رساندند و با نژادهاي خوژيايي، لولو، گوتي،كاسي ، (خوري يا هوري ) - كه در دامنه‌ها‌ي آن سوي كوههاي زاگرس مي‌زيستند و تا حد مناسبي زندگي خود را سامان داده بودند و جمهوري و تمدني نسبتاً پيشرفته تاسيس كرده بودند – مواجه شدند. مادها ظرف 200 سال طومار اين حكومتها را در هم پيچيدند و در سال 612 پيش از ميلاد مسيح امپراتوري بزرگ مادي را بنيان نهادند و بدين ترتيب زبان مادي به زبان رسمي بدل شد. از آن زمان تا هنگام انتشار اسلام در كردستان، سيزده قرن سپري شده است. در اين مدت طولاني سرزمين ماد بزرگ و كوچك و سرزمين‌هاي ديگري كه به سرزمين ماد ملحق شده اند؛ از حيث نظامي وسياسي بسيار دست به دست شده اند. و قدرت سياسي به دست افراد مختلفي - كه زبان آنها با زبان مادها متفاوت بوده است - افتاده است. هر حكومتي هم كه برسر كار ‌آمده زبان خود را به عنوان زبان رسمي بر اين سرزمين تحميل كرده است. در اوضاع واحوال آن روزگاران، كه تمامي بنيادهاي اجتماعي كم رنگ شده و رو به افول نهاده بوده است، اين جابه جايي درقدرت نمي تواند از تاثير نهادن بر اين بنيادها بركنار بوده باشد. تاريخ، برخي رويدادها را ثبت كرده است كه طي ‌آن، سلطه‌ي سياسي بريك سرزمين، تغييرات نژادي بنيادي و ايستايي زبان را در ‌آن سرزمين باعث شده است. امروز ردپاي تاثير جابه جايي در قدرت را در شرق قلمرو امپراتوري ماد به وضوح مي تو‌آن ديد. به عكس در بخشي از غرب سرزمين ماد، بنيادها همچنان دست نخورده مانده است. بلكه تسلط مادها وضعيت نژادي وزباني برخي از سرزمين هايي را كه بعدا به قلمرو مادها ملحق شد، تغيير داده و به مسير توسعه‌ي مادي كشانده است و به موازات بخش غربي قلمرو خود، آنها را توسعه داده است. بيشتر تاريخ شناسان پر ‌آوازه براين باورند كه، كردهاي امروز نوادگان مادهاي ديروزند."اگر كردها نوادگان مادها نباشند، پس برسر ملتي چنين كهن و مقتدر چه ‌آمده است و اين همه قبيله و تيره‌ي مختلف كرد كه به يك زبان ايراني و جداي از زبان ديگر ايرانيان تكلم مي كنند؛ از كجا ‌آمده‌اند؟" ( مينورسكي 1973) پيش از اين گفتيم: زبان هر سرزميني – اگر رويدادهاي تاريخي آن راتغيير نداده باشند – زبان ساكنان كهن همان سرزمين است. چنان كه گفته شد رويدادهاي تاريخي وجابه جايي حكومتها طي سيزده قرن، نتوانسته است چيزي رادر بخش غربي قلمرو ماد، تغيير دهد. و امروز ساكنان اين بخش از مادستان كهن، كردها هستند كه نوادگان ميدي‌ها به شمار مي‌روند. به راستي بيش از اين كه بگوييم زبان كردي از اساس پايان نشو و نما و تكامل زبان مادي است؛ مي‌توان به گونه‌ي ديگري اظهار نظر كرد؛ بي‌ترديد، خير! چرا كه همه‌ي اسناد تاريخي كه دانشمندان - تنها به منظور خدمات علمي – بررسي و تجزيه و تحليل كرده اند؛ تاكنون همين حقيقت را ‌آشكار كرده‌اند كه؛ زبان كردي امروز ‌آثار و نشانه‌هاي كمال يافتگي زبان مادي ديروز را دز خود دارد. همچنان كه آگاهيم، زبان يك پديده‌ي اجتماعي است كه براساس قواعد مشخص خود تغيير مي‌كند؛ تكامل و توسعه مي‌يابد و در سير تكاملي خود از ديگر زبانها تاثير مي‌پذيرد؛ و او هم بر آنها اثر مي‌گذارد و گاهي در اين گير و دار مي‌ميرد. زبان مادي نيز از اين قاعده مستثني نيست و از همه‌ي زبانهايي كه به پشتوانه‌ي قدرت سياسي در قلمرو ماد زبان رسمي بوده‌اند، تاثير پذيرفته و برآنها تاثير گذاشته است و تا امروز زنده مانده است. بويژه زبان پارتي (فارسي = پهلوي اشكاني) ، كه به نظر زبان شناسان همراه با زبان مادي در زمره‌ي زبانهاي شمال شرقي، خانواده‌ي زبان ايراني جاي مي‌گيرند؛ .بيش از ديگر زبانها بر زبان مادي تاثير نهاده است و امروزه رد پاي اين تاثيرات در گويش آييني زبان كردي، ديده مي شود. همزمان با سقوط و فروپاشي امپراتوري ساساني و ترويج اسلام در كردستان، وقفه‌ي تازه‌اي براي زبان كردي آغاز شد - كه جداگانه در مورد آن بحث خواهد شد - تنها مشكل اين است كه ما از زبان مادي اوآخر دوره‌ي ساساني سند مكتوبي در دست نداريم تا موشكافانه در باره‌ي آن اظهار نظر كنيم. اما اين موضوع سبب نخواهد شد كه نتوانيم بگوييم: اين زبان در آن زمان زبان مادي بوده است. كه به نسبت زبان رايج دوران اقتدار امپراتوري، دستخوش تغييرات 1300 ساله شده است. به همان نسبت كه زبان پارسي باستان پيشرفت كرده و به زبان دري / پارسيك تبديل شده و ‌‌‌آمادگي و ظرفيت آنرا يافته است كه زبان پارسي كنوني از آن جدا شود؛ يك نتيجه گيري آني اقتصا مي‌كند كه، زبان مادي هم پيشرفت كرده و دستخوش چنان تحولات و دگرگوني هايي شده باشد؛ كه استخراج زبان كردي از آن ممكن شده باشد هنوز نيمه‌ي اول سده‌ي هفتم ميلادي پايان نيافته بود كه آيين اسلام و لشكر مسلمان به قلمرو امپراتوري ساساني نفوذ كرد و پس از چند سال باعث فروپاشي آن شد. ترويج اسلام دربخشي از اين امپراتوري از هر جهت و به هرشيوه نگريسته شود دوران تازه‌اي از زندگي مادي و معنوي را براي مردم به همراه آورد. قدرت سياسي پيشين كه با چارچوبي مبتني بر اختلاف و جدايي بنياد نهاده شده بود جاي خود را به ابرقدرتي داد كه براساس (واًمرهم شوري بينهم ( تاسيس شده بود، دين زردشت كه مغان براي جلب منافع خود و صاحبان قدرت آن را تحريف كرده بودند؛ جاي خود را به دين تازه و جذابي داده بود كه عربي بدوي و پادشاهي قسيساني را برابر هم مي نهاد. از نظر زباني نيز اوستا، آن هم اوستايي كه بيش از سيزده قرن بود تاثير شگرفي بر مردم و زبان آنها گذاشته بود؛ واپس نشست و اين رسالت را براي قرآن و زبان قرآني بازنهاد. دين اسلام برخي وظايف و فرائضي را در خود داشت كه مسلمانان مي‌بايست آنرا همچون ضرورتي ديني به جا آورند. اين وظائف در دين قبلي وجود نداشت و به همين جهت، مردم مي‌بايست اسامي اين گونه فرائض را از زبان ديني جديد اخذ كنند؛ همچنان كه آنها را اخذ كرده اند. زبان ديني جديد اصواتي را در خود داشت كه در زبان هاي ايراني مشاهده نمي شد. ترديدي نيست كه كردي يا فارسي كه معاصر آغاز دوره‌ي اسلامي بود؛ تا مدتها از تلفظ برخي صداها همچون اعراب ناتوان بود. فارسها و بسياري از ديگر ملل مسلمان، هنوز هم به درستي قادر به تلفظ اين صداها نيستند. اما در برخي از گويش هاي زبان كردي، كردها، بجز صداي / ض / بقيه‌ي صداها را به خوبي ادا مي كنند. به گونه‌اي كه اين صداها به صدايي همانند صداي اصلي همان گويش بدل شده اند. تغييرات به همين جا ختم نمي شود؛ بلكه تعدادي از صداهاي مربوط به حروف برخي از واژه ها مانند ( ك/K ) يا ( گ / G) كردي با حرف / ق/ عربي وصداي زباني كه دين تازه به كردستان آورده، جابجا شده است. كوتاه سخن آن كه: گسترش اسلام در بخشي از قلمرو ساساني، طومار دوران ميانه‌ي پيشرفت زبانهاي ايراني را در هم پيچيد و تا يكي دو سده پس از ظهور اسلام نيز، زبان عربي كه زبان كاربردي آيين نوين به شمار مي‌رفت، به جاي زبان پهلوي، به زبان رسمي، ديني و گفتاري حاكمان سياسي بدل شده بود. اما ازآن پس دوران جديدي درشكوفايي اين زبانها، آغاز شد. شكي نيست كه زبانهاي منطقه‌اي بخشهاي اين سرزمين نومسلمان از رواج نيفتادند؛ چراكه، زبان محاوره‌ي مردم به شمار مي رفتند و رشد و تكامل خود را در شرايطي نوين از سر گرفتند. تقابل زبانهاي ايراني اواخر دوره‌ي ساساني و آغاز ظهور اسلام و گويشهاي آن، در ميان خود و در شرائطي جديد و دوره‌اي جديد، به گوناگوني اين زبانها در شرق ايران به پيدايش (فارسي نو) و در غرب آن به پيدايش"كردي" منجر شده است. كه هر دو تعدادي گويش و بن گويش دارند. پس از گسترش اسلام، فارسي نو، گويشي بود كه بر اساس ريشه هاي بسيار كهن خود با ديگر گويشها در هم آميخته بود اين آميختگي حتي پيش از زمان ساسانيان آغاز شده بود[2] .فارسها پيش از كردها براي احياي زبان خود، به تكاپو افتادند و شروع به كتابت كردند. وپيداست كه كتاب شاهنامه‌ي ابومنصوري – كه خود از ميان رفته وتنها مقدمه‌ي آن در دست است – اگر تنها كتاب نباشد، قديمي‌ترين كتابي است كه به زبان فارسي نگاشته شده (سال346 هجري – 927ميلادي ) و از نابودي درامان بوده است. كهن ترين سند نوشتاري كردي در دوران جديد، رباعيات باباطاهر عريان[3] است كه در آغاز سده‌ي يازدهم ميلادي در همدان كنوني – هگمتانه، پايتخت مادها – به گويش كردي جنوبي، سروده شده است. اين رباعيات – بدون هدف نزديك كردن زبانشان به فارسي– تا حدودي تغيير داده شده اند. با اين همه در اين كه باباطاهر رباعيات خود را به شيوه‌ي فولكلوري – كه در آن دوره به عنوان فهلوي (پهلوي، فهلويات يا پهلويات) شناخته مي‌شده است – سروده است، هيچ ترديدي نيست. براي آشنايي بيشتر با فهلوي مي‌توان به گفته‌هاي دكتر معين استناد كرد كه مي گويد: پهلوي، " فهلويه مر" : 3000 ترانه‌ي سروده شده به يكي از زبان‌هاي كشور ايران (بجز زبانهاي گفتاري و رسمي) بريك وزن از اوزان عروضي يا وزني هجايي سروده شده است و بخشي از آنها در قالب دوبيتي هستند.[4] پهلوي يا پهلويات با وزني بخصوص و همانند گوراني[5] ) خوانده مي‌شده است وگاهي آن را پهلوي وبرخي اوقات آنرا اورامه، اورامن و اورامنانيان مي گفته اند. و اورامن (اورامنان) وزني كهن در موسيقي و مشابه بحر هزج مسدس است كه به آن فهلويات مي گفته اند.[6] شايد براي دريافت اين موضوع كه، اورمنان، همان گونه‌ي فارسي (هورامه نان) كردي است و با واژه‌ي (هه ورامان) يكي است، به تلاش چنداني نياز نباشد. هورامه‌نان – هورامانان = هور + امان (امدند) + آن – زمان طلوع خورشيد. همچنان كه مي گويند: ( به يانيان ) بامدادان، ( ئيواران) زمان عصر. همجنان كه مي دانيم هنگام بامداد تا نيمروز، يكي از پنج وقتي بوده كه زردشت براي نذرو نيايش، قرار داده كه آيين ويژه‌ي خويش را داراست و قطعه‌اي از آن– كه چند بار تكرار مي شود – در ذيلآامده است. نمو هوره خشه ايته آورود اسپايي![7] يعني نماز براي هور (خورشيد) كه تيز تك مي درخشد! بي گمان اين نيايش مانند همه‌ي نيايشهاي آيين زردشتي همراه موسيقي مخصوصي زمزمه مي‌شده و يا به صداي بلند خوانده مي‌شده است و گويا مردم آنرا (نويژهر) يا (نيايشي هورامانان) گفته اند. پيداست كه پس از گسترش اسلام نذر و نيايش از رونق افتاده اند. اما نوا (هه وا) وخنياي آن – كه در ميان مردم باقي مانده است – كم كم به نواي ( گوراني ) بدل شده و آنها را فهلويات امانان گفته‌اند. از نظر من (هوره) كه هم اينك يكي از نواها و ملوديهاي آواز كردي است؛ همان (هورامانان) بخشي از نام خود را پاس داشته ونام آن همچون (الله ويسي) به يكباره تغيير نيافته است. در گويشهاي ديگر زبان كردي نو تا سده‌هاي 17 و 18 آثار مكتوبي بجاي نمانده وهرچه هست، فولكلوراست كه علاوه برگذشت روزگار بازگو شدن دهان به دهان تغييراتي در آن ايجاد كرده است و رنگ اصلي آن زدوده شده و رنگ زبان مشخصي را به خود گرفته است. از مواد اوليه‌ي فولكلور آن چه كه تغيير نمي‌كند، جوهر آن است و تاهنگامي كه مكتوب شود، شكل آن كاملا دستخوش تغيير خواهد شد و دقيقا به همين علت است كه زبان كردي از گويشهاي ديگر خود در سده‌هاي آغازين اسلامي، چيزي به دست نمي‌دهد. وضع كنوني زبان كردي، نتيجه‌ي برخي عوامل سياسي اجتماعي و آييني است و از نظر من آخرين عامل از همه موثرتر بوده است؛ چرا كه پس از گسترش اسلام دركردستان، كردها به حدي به آيين جديد علاقه مند شدند، كه دانشمندان كرد، تمام توان خود را به فهم و دريافت و آموزش و شكوفايي و توسعه‌ي آيين اسلام اختصاص داده و دست از همه چيز شسته بودند. پيداست كه اينكار به انگيزه يبسيار نيرومندي نياز دارد؛ كه تحليل و بررسي آن، وظيفه ي دانشمندان علم تاريخ است. گفتيم كه دوبيتي هاي بابا طاهر، قديمي‌ترين سند مكتوب كردي به دست آمده به شمار مي‌رود.اما به راستي اين آثار به چه علت از بين رفته‌اند؟ دراين باره به گفته‌ي دكتر (عبدالحكيم منتصر) اشاره‌اي خواهيم داشت. دكتر (عبدالحكيم منتصر) در شماره‌ي 200 ماه تموز سال 1975 مجله‌ي العربي، چاپ كويت، در مقاله‌اي كه تحت عنوان – (ابن وحشيه و كتابه في الفلاحة و هو اقدم الكتب في العربية) ابن وحشي وكتابش در باره‌ي علم كشاورزي كه قديمي‌ترين كتاب عربي است، منتشر كرده است– مي‌نويسد: "... و گفته هايش را از كتابي به زبان نبطي اقتباس كرده است و چيزي از دانش خود به زبان عربي جز (شوق المستهام في معرفة رموز الاقلام ) مننشر نكرده است و در آخر كتاب خود از كتابي به زبان كردي سخن مي گويد كه مطلبي در باره‌ي مشكل آب و چگونگي استفاده از آبهاي زير زميني از آن اخذ كرده است." استاد "گيو موكرياني" در فرهنگ مهاباد "صفحات 771 و 772" اين بخش را مفصل‌تر تحليل كرده است و براساس نوشته‌ي او "ابن وحشي" كتاب (شوق المستهام(.... را در سال 241 هجري نوشته است و پيداست كه در ماخد اين كتاب، سخني از ترجمه‌ي كتابي كردي مي‌رود كه اثر آن به قبل از نوشتن كتاب (شوق المستهام ....) مربوط مي‌شود. و كتاب در سالهاي آغازين سده‌ي سوم در دست مردم بوده است و بايد دست كم چند سالي از تاليف آن سپري شده باشد. و به همين سبب اين كتاب - كه آن را "آب نامه" مي‌ناميم. "ابن وحشي" آن را به عربي برگردانده است - دست كم بايد در سال هاي آخر سده‌ي دوم هجري تاليف شده باشد.

كرد يعني...

۱۹ بازديد
كرد يعني يك اصالت


 ناب ... ناب  ....

كرد يعني يك سوال بي جواب

كرد يعني منصور بر دار باش

مرگ را در آغوش و بيدار باش

كرد يعني گريه هاي تا خدا

كرد يعني سوزش بي انتها

كرد يعني صد شهيد و يك مزار

كرد يعني بركه هاي بي قرار

كرد يعني مويه هاي انتظار

كرد يعني سالهاي بي بهار

كرد نام يك قوم از پدر

كرد يعني عاشقي كردن تا جنون

كرد يعني نه مذهب نه مرز

بلكه خون

كرد يعني عاشقي كردن تا جنون

از مجموعه "چه وه ري" سروده سركار خانم ناهيد محمدي شاعر ايواني


ضرب المثل هاي كرمانجي

۱۸ بازديد

از كتاب پند كرمانجي / آقاي احمد عضدي


ژَ اَسبِِ خَلكِ گَرِ زو داكَوي
از اسب ديگران بايد زود پياده شد .

ژَ اِش طِم ، اَو دَوِ نُوَ ناوَ
من از آسياب مي آيم ، او مي گويد نوبت نيست .

ژِن كه بَلانَه ، تو مال بِ بَلا نَوَ
زن كه بلاست اما هيچ خانه اي بي بلا باشد .

كر ، مَگر ژَ زِرُّوَ گَرِ وَ زِكِ خَه دا لِه خي
چاقو مگر از طلا بود بايد به شكم خود بزني .

بِطِرس ژَ آرِ بِ تُتُون
از آتش بي دود بترس .

بَق وَآوِِّ چاق ناوَ
قورباغه با آب چاق نمي شود .

با خَدِ خِزان بِدَ گُرِّ وَ
بگذار خداوند فرزند بدهد كچل باشد .

با دار هَوَ بَلك و باش بِرِژَ
بگذار درخت باشد برگ و سر شاخه اش بريزد .

تا نان جِه نَه خوي ، قَدرِ نان گَنِم نِزاني
تا نان جو نخوري ارزش نان گندم را نمي داني .

پيواز آوِّرويِ مالانَه ، يه خانيان دالانَه
پياز آبروي خانه هاست ، مال خانه هم ايوان اوست .

دَوَّ گِرَ ، بار ِوي ژِ گِرَ
شتر بزرگ است بارش هم بيشتر است .

دينُ بِرَو كه جايل هات
ديوانه فرار كن كه جوان آمد .



آهنگ جديد محسن ميرزاده

۱۷ بازديد


روستاي مشكانلوي قوچان

۱۵ بازديد

دوستان محترمي كه اهل اين روستا بوده و يا اطلاعات، مطلب، عكس و ... در رابطه با تاريخ، گويش و زبان، نام قديم روستا، موقعيت جغرافيايي، بزرگان و ساير موارد مرتبط با اين روستا دارند مي توانند با گذاشتن نظر در زير همين صفحه ، ارسال آن به آدرس ايميل درج شده و يا ارسال از طريق فرم تماس با مديريت به پربار تر شدن اين صفحه كمك نمايند. (مطالب ارسالي از قول شما در اين صفحه درج مي گردد

دانلود آهنگ جديد و بسيار زيباي كاني كاني با صداي محسن ميرزاده

۱۹ بازديد


آداب جالب مراسم پشم چيني

۲۱ بازديد
همه ساله در اواخر فروردين و ارديبهشت ماه ، دامداران دهستان هزارمسجد شروع به پشم چيني گوسفندان به روش سنتي و با استفاده از دوكارد كه در زبان در كرمانجي به آن "هَورينگ " گفته مي شود مي كنند. اين مراسم كه با ياري وكمك و شركت همسايه ها ، دوستان و فاميل نزديك ( هاوار رفتن ) در يك محل از پيش مشخص شده مثل اصطبل (گاش) در داخل روستا يا در طبيعت  انجام مي شود.



پشم چيني كه در اصطلاح محلي به آن گوسفندتراشي و در زبان كرمانجي " پَز بر" گفته مي شود با شور و هيجان بسيار برگزار مي شود. بدين صورت كه در هر روز ( يك روز آفتابي و هواي مناسب) به تناسب تعداد گوسفندان يك نفر از دامداران با دعوت قبلي تعدادي از دوستان و فاميل گوسفندتراش ( كساني كه در زمينه پشم چيني مهارت و توانايي دارند) شروع به گوسفندتراشي مي كند. و هريك از فاميل كه در اين مراسم دعوت هستند با آوردن شيريني و شكلات حضور ومراسم گوسفندتراشي را تبريك مي گويند.

سپس در حين پشم چيني با دود كردن اسپند (ئَورزلي) و پخش شيريني و شكلات يكي از بزرگان يا ريش سفيدان با گفتن دعاها و ذكرهايي همچون " اگرخسته جاني بگو يا علي ، اگر ناتواني بگو يا علي ، تنت گر بيفتد ميان بلا مترس از بلا و سه مرتبه حيدروار ، قنبروار ، جليل و خراساني بگو يا علي يا علي يا علي ، و بر محمد و آل محمد صلوات" و جوابهاي ياعلي، ياعلي و صلواتهاي بلند گوسفندتراشها، خستگي را از تن آنها بيرون و شور وهيجاني وصف ناشدني در بين آنان ايجاد مي كنند.



در پايان نيزهمه دعوت شدگان و گوسفندتراشان، ناهار را نيز ميهمان صاحب  مراسم (دامدار) هستند . كه عموما يكي از گوسفندانش را به مناسبت گوسفندتراشي ذبح وبا يخني پلو چرب و خوش مزه از ميهمانان و كارگران پذيرايي مي كند.