آبچوري در جشنوارههاي بسياري شركت كرد و با نواختن ماهرانهي قوشمه خوش درخشيد.او سالها به عنوان داور در جشنوارههاي مختلف نيز شركت داشت.از جمله آثار آبچوري كه براي اكثر ما آشنا است قوشمهنوازي در آلبوم «شب، سكوت، كوير» ساختهي استاد «كيهان كلهر» است.«آبچوري»در سال 1310 در روستاي آبشور شهر بجنورد در ايل كرد ايزانلو زاده شد و از نوجواني به تقليد از برادر بزرگتر نواختن قشمه را آغاز كرد و آن قدر در نواختن اين ساز پيش رفت كه به مقام استادي رسيد.
عيسي آبچوري فرزند علي آبچوري ميگويد:
مرحوم پدرم از دو سال پيش از مرگ بيمار شد. بعد از انجام معاينات پزشكي و انجام آزمايش، پزشكان تشخيص دادند ايشان به بيماري هپاتيت ب مبتلا شده است.
در اين مدت با مراقبتهايي كه از ايشان انجام داديم تقريبآ روي پاي خودشان بودند تا اينكه در26 دي ماه حالشان بد شد به بيمارستان انتقالشان داديم اما تلاش پزشكان موثر واقع نشد و متاسفانه روز سهشنبه 28 دي ماه درگذشت.
چندسال بود كه از فعاليت هنري دست كشيده بودند؟
حدود ده سال بود كه ديگر نميتوانست در مراسم عروسي و جشنها شركت كند، اما تا همين اواخر در جشنوارهها و همايشها به عنوان داور حضور پيدا ميكرد.
آخرين جشنوارهاي كه شركت كردند چه زماني بود؟
يكي، دو سال قبل.يادم ميآيد درگذشت زندهياد حسين ببي خيلي روي روحيهشان تاثير گذاشته بود.هميشه ميگفت انگار حسين ببي نيمي از وجود من بود. گاهي اوقات در خلوت، سازش را برميداشت و شروع به نواختن ميكرد. ميگفتم پدر شايد براي سلامتي شما خوب نباشد. ميگفت پسرجان من زنده به اين ساز هستم؛ بايد ساز بزنم! گاهي اوقات ميديدم ساز كه ميزند گريه ميكند. از او ميپرسيدم چرا گريه ميكني؟ ميگفت ياد حسين ببي افتادم.
هوشنگ جاويد پژوهشگر و محقق موسيقي به همراه كليمالله توحيدي؛ پژوهشگر و محقق موسيقي اولين كساني بودند كه زندهياد علي آبچوري را به جشنوارهي نينوازان در تهران بردند و ايشان را به ايرانيان معرفي كردند. پيش از آن آبچوري را فقط اهالي خراسان ميشناختند.
هوشنگ جاويد دربارهي استاد علي آبچوري ميگويد: «در حقيقت استاد آبچوري ميراث خانوادگي خودش را به اجرا در ميآورد چون هنر، نزد خاندان آبچوريها نسل به نسل از طريق نياكانشان منتقل شده بود.
از قرنها پيش هنر قوشمهنوازي و سرنانوازي به صورت خانوادگي در بين اينها به اجرا در ميآمده و خود استاد آبچوري هم از اين قضيه بيبهره نمانده بود و به خوبي راوي موسيقي شمال خراسان بود. علاوه بر اين با موسيقي رديف و دستگاه هم بر اساس علاقهاي كه خودش داشت آشنايي پيدا كرده بود.
آبچوري ميدانست موسيقي نو چه هست. به من ميگفت اگر بخواهيد من حاضرم در كنار «ارگ» بايستم و بنوازم تا ببينيد كداميك در جذب مخاطب موفقتر هستيم.
زماني كه در ايران در ابتداي انقلاب موسيقي مورد تحريم قرار گرفت، او سازش را كنار نگذاشته بود. خودش ميگفت در آن دوران براي اينكه آهنگهايي كه مينوازم از يادم نرود به كوه ميرفتم و در دل كوه قوشمهنوازي ميكردم.
آبچوري به موسيقي شاديانه و آئينهاي شاد منطقهي كرمانج خيلي خوب آشنا بود. حتي با موسيقي تركهاي منطقه هم آشنا بود و اين موسيقيها را ميزد. نكتهي قابل توجه اين بود كه با ساز خيلي سادهي قوشمه ميتوانست موسيقيهاي توصيفي را به گونهاي بنوازد كه بهطور كامل آنچه را كه مينواخت حس ميكردي!
معروفترين اجراي موسيقي «طرقه» در سه دههي گذشته توسط علي آبچوري صورت گرفت.در موسيقيهاي آئيني، مخصوصآ آيينهاي «سور» خيلي وارد بود.
يك موسيقي زيبايي از گذشته نزد ايشان بود كه فرصت نشد هيچ جا آن را ارائه كند؛ آن هم موسيقي مخصوص هنگام مرگ جواناني بود كه در گذشته در جنگهاي قبيلهاي از بين ميرفتند. استاد اين موسيقي را با قوشمه اجرا ميكرد. خود آيين نزديك به ۵۰ سال است از بين رفته، اما موسيقي آن نزد آقاي آبچوري باقي مانده بود و خيلي خوب ميتوانست اجرا كند.
يكي از كارهاي خوب و آهنگهايي كه ميتوان گفت به صورت گنج پيش ايشان بود موسيقي «ساربانك» بود. زماني كه كرمانجها كوچ ميكردند؛ چه به صورت محيطي و چه به صورت محاطي در منطقه، روي شتر كه مينشستند و كاروان حركت ميكرد دوتارنوازان آهنگهاي خاص خودشان را مينواختند. كمانچهنوازان آهنگهاي خاص خودشان و قوشمهنوازان هم آهنگهاي خاص خودشان را داشتند. اينها با آهنگي كه ميزدند هم شتر با سرعت بيشتري حركت ميكرد، هم كاروان شاد ميشد و هم كسي كه احياناً از كاروان جدا ميافتاد با شنيدن صداي قوشمه، مسير حركت كاروان را پيدا ميكرد و به آنها ملحق ميشد. اين آهنگ نزد استاد آبچوري بود و به بهترين شكل ممكن آن را مينواخت.
استاد آبچوري يك سري امكاناتي فراهم كرده بود و تعدادي از جوانان منطقه دور او جمع ميشدند تا از او قوشمهنوازي ياد بگيرند.من از او پرسيدم آيا شاگرد خوبي تربيت كردهاي كه بتواند جانشين خودت باشد؟ پاسخ داد فقط يك نفر آن هم آقاي «فرهاد باغچقي».
آقاي باغچقي سال گذشته در جشنوارهي موسيقي فجر در بخش رقابتي، مقام اول موسيقي كشور را در تكنوازي به دست آورد.
عليخان آبچوري را تا سال ۱۳۷۰ فقط در منطقهي خراسان ميشناختند. كسي در ديگر مناطق ايران به آن شكل ايشان را نميشناخت. من به كمك آقاي كليمالله توحدي، ايشان را از خراسان شمالي به تهران آورديم و در جشنواره نينوازان كه از سوي مركز موسيقي حوزهي هنري سازمان تبليغات اسلامي تدارك ديده شد براي اولين بار هنر خودش را به نمايش گذاشت كه مورد تحسين همه واقع شد.
از همانجا حركت موفقيتآميز و جديد خودش را شروع كرد و به اندازهاي موفق شد كه در كاست معروف «شب، سكوت، كوير»، آقاي كيهان كلهر آهنگساز برجستهي موسيقي رديف و دستگاهي از ايشان استفاده برد. در آن اثر ساز ايشان را خيلي خوب و زلال ميشنويم و از آن ميشود بهرهها برد. متاسفانه به آن شكلي كه بايد و شايد اثر ثبت شده به صورت صوتي از ايشان باقي نماند و هر آنچه نزد ايشان بود با مرگشان به زير خاك رفت!
"شب ، سكوت ، كوير" يكي از برجسته ترين آثار در زمينه ي موسيقي سنتي ايراني است كه قطعات آن برگرفته از موسيقي محلي شمال خراسان يعني همان موسيقي كُرمانجي است .
اگر بخواهيم مقايسه اي در زمينه ي رابطه ي شعر و موسيقي داشته باشيم ، تفاوت بارزي كه بين موسيقي شمال خراسان و موسيقي ديگر نواحي ايران وجود دارد اين است كه موسيقي اين خطه ( شمال خراسان ) بيشتر منطبق بر غزل و مثنوي است در حالي كه موسيقي محلي ديگر نواحي ايران رابطه ي نزديكي با دوبيتي دارد .
هرچند كه در اين آلبوم از دو بيتي هاي باباطاهر استفاده شده ولي به گونه اي خوانده شده كه شبيه غزل است . به طور كلي موسيقي شمال خراسان حول دو نغمه به نام هاي "هَراي" و "لو" خوانده مي شود . اين آلبوم در مقام لو خوانده شده . لو يا همان دشتي ، از اصيلترين و باستاني ترين نغمات ايراني است .
از جمله مقام هاي محلي كه در آلبوم "شب ، سكوت ، كوير" به كار رفته عبارتند از :
شَرَنگ ( چهارمضراب سازها ) ، تُرغِه ( چهارمضراب سه تار ) ، دُرنا يا شوان ( قُشمِه ي خراساني استاد آبچوري ) و بارون ( تصنيفي براساس آواي محلي شمال خراسان ) .
در افسانه هاي خراسان تُرغِه نام پرنده ايست كه هواي وصال خورشيد را در سر دارد و براي آن بايد هزار نام خدا را بر زبان بگويد و رو به مقصد حركت كند تا نسوزد . پرنده ذكرگويان رهسپار خورشيد مي شود اما در نزديكي آن ، نام آخر را فراموش مي كند و در دل محبوب فنا مي شود .
گفتگو با استاد آبچوري
هيچ استادي ند اشته ام
استاد شما چند سال است كه قوشمه ميزنيد؟
من از ده، دوازده سالگي دنبال اين ساز رفتم.
استاد شما چه كسي بود؟
يك برادر داشتم كه آنزمان قوشمه ميزد، من هم قوشمه درست كردم و زدم، به غير از اين هم هيچ استادي نداشتم، چون علاقه داشتم و استعدادش را هم داشتم، خودم همينطور ياد گرفتم.
لطفآ در بارهي خصوصيات قوشمه توضيح بدهيد و اينكه از چه ساخته شده؟
قوشمه از دو قطعه استخوان «قوش» تشكيل شده، شكاربانها شكار ميكنند من از آنها ميخرم و خودم درست ميكنم در آنها سوراخ تعبيه ميكنم و سرتكههاش را خودم درست ميكنم، همه كارش را خودم ميكنم.
استخوان كدام قسمت بدن قوش است؟
استخوان بال، بال پرنده از طرفي كه به سينه وصل است از دو قسمت تشكيل شده، يكي از آنها باريك است كه آن به درد قوشمه ساختن نميخورد، در استخواني كه ضخيمتر است سوراخ تعبيه ميكنم.
قوشمه چند سوراخ دارد؟
هفتتا.
يعني دو ني هر كدام هفتتا؟
بله.
با چه وسيلهاي اين دو ني به هم چسبانده ميشود؟
با سيم ميبنديم، يك نوع چسب هم هست كه از آن هم استفاده ميكنيم تا كنار هم قرار بگيرند و از هم جدا نشوند.
نواختن اين ساز خيلي دشوار است؟
خيلي سخت است، در اين ساز بايد نفسگردان كني تا نفس قطع نشود، وقتي ميخواهي در آن بدمي بايد از بيني نفس بكشي و بدهي به دهان.
آيا در آن منطقه قوشمهنواز ديگري هست كه خيلي خوب بنوازند؟
يكي از شاگردان من هست كه خوب مينوازد به نام «فرهادباغچقي».
شما زمانيكه همنوازي داريد با نوازندگاني كه نت كار ميكنند مشكل نداريد؟
نه، اصلآ اين قوشمه نت نميخواهد.
معمولآ نوازندهها گاهي براي دل خودشان با سازشان خلوت ميكنند و ساز ميزنند، قوشمه با اين صداي بلند آيا ميتواند جوابگوي شما در چنين لحظاتي باشد؟
بله.
چطور ميتوانيد خلوت كنيد با اين سازي كه اينجور فرياد ميزند؟
آنجور خلوت نميشود، قوشمه صداش خيلي بلند است. يك زماني به تهران ميآمديم براي اجراي برنامه، آقاي مُبشّري رئيس اداره هنرهاي زيبا ميگفت: آبچوري يك خرده صداش را كم كن سالن را گذاشتي روي سرت چه خبرته؟
ميگفتم آقاي مُبشّري اين دايره و دوتار نيست كه بشود يواش بزني، اين را تا قدرت داري بايد باد كني، با قوشمه نميشود يواش زد.
شنيدهام كه شما در جشنوارههايي به عنوان داور حضور داشتهايد، كدام جشنوارهها بوده؟
من زياد به جشنوارهها رفتم شايد پنجاه، شصت سال است كه در جشنوارههاي مختلف حضور دارم.
به عنوان داور در كدام جشنوارهها بوديد؟
براي داوري هم رفتهام مثلآ به قوچان، شيروان، مشهد، تهران.
از ديدگاه شما يك قوشمه نواز خوب بايد چه خصوصياتي داشته باشد كه انتخاب شود؟
خيليها آهنگ را مينوازند اما اول و آخر آهنگ را نميتواند خوب جمع و جور كند و ناقص ميزنند.
در مورد دوستيتان با زنده ياد «حسين بَهبي» بگوييد، كجا با او آشنا شديد؟
در بجنورد. ما بيش از پنجاه سال با هم بوديم، به عروسيها ميرفتيم به جشنوارهها ميرفتيم، هميشه با هم بوديم.
دليل پايداري اين رفاقت چه بود؟
چون خيلي با هم خوب بوديم، هرجا كه ميرفتيم برادر هم مثل ما نبود، ما از دو برادر هم به هم نزديكتر بوديم.
روي حرف هم حرف نميزديم هرچه او ميگفت من ميگفتم چشم، هرچه من ميگفتم او ميگفت چشم، از حرف هم اصلآ دلگير نميشديم.
بايد اعتراف كنم زماني كه از او خواستم خاطره برايمان تعريف كند حزني كه در صدايش بود و پاسخي كه داد خجلت زدهام كرد، او چه دارد بگويد با رنجي كه ميكشد؟
خاطره؟ چه بگويم؟ الآن از كار افتاده شدم، قرار بود براي بيمه دهسال هرماه پول بيمه را واريز كنيم، ده سال را كردند دوازده سال، دوازده سال را كردند پانزده سال، سيزده سال است كه پول براي بيمه واريز ميكنم.
چند سال است كه ديگر نميتوانم كار كنم بهخاطر كهولت سن ديگر نميتوانم به مراسم بروم و از اين جهت درآمدي هم ندارم چون زير پوشش اداره ارشاد هستم جشنوارهها را بايد حتمآ بروم.
شركت در جشنوارهها هيچ نفع مالي براي شما ندارد؟
نه.
اگر پيغامي، حرفي داريد خطاب به مسئولين بفرماييد.
ما فقط سلامتي مسئولين را ميخواهيم.
خودتان چه خواستهاي داريد؟
خودمان را... مثلآ به ما كمك كنند آقا.
گوش كنيد به "بارون " با تكنوازي قُشمِه ي شادروان استاد علي آبچوري ( آبشوري ) و آواز استاد محمدرضا شجريان
گوش كنيد به "رقص " با قُشمه نوازي شادروان استاد علي آبچوري ( آبشوري ) و دَپ ( دايره ) نوازي شادروان استاد حسين بَبي